1. 1.
    0
    لکه‌ای در وسط زمستان کنار پنجره‌ای نشسته بود و مشغول قلاب‌دوزی از روی طرحی از جنس درخت آبنوس بود که انگشتش را زخمی می‌کند.او با دیدن خون آرزو می‌کند که دختری که از او به دنیا می‌آید پوستی به سفیدی برف و لبانی به سرخی خون و مو وچشمانی به سیاهی قالب درخت آبنوس که در دستانش بود داشته باشد.سال بعد دختری با همان ویژگی‌ها که ملکه آرزو کرده بود به دنیا می‌آید ولی ملکه هنگام وضع حمل می‌میرد.اسم آن دختر را سفید برفی می‌نامند. سال بعد شاه همسر دیگری برای خود اختیار می‌کند ملکه جدید بسیار زیبا اما فوق‌العاده مغرور بود.او آینه‌ای جادویی داشت که قادر به تکلم بود یکی از وظایف آینه این بود که به ملکه اعلام کند که او زیباترین فرد روی زمین است.
    ···
  1. 2.
    0
    ن و مو وچشمانی به سیاهی قالب درخت آبنوس که
    ···
  2. 3.
    0
    زیباتر
    ···
  3. 4.
    0
    بود ayrı yazılır.
    ···
  4. 5.
    0
    وچشمانی به سیاهی ahahaha
    ···
  5. 6.
    0
    @2 این بود که به
    ···
  6. 7.
    0
    اللعنة ذاهب لاقول لكم نكتة
    ···
  7. 8.
    0
    http://imgim.com/432145_1...70_64694_1142698808_n.jpg
    ···
  8. 9.
    0
    ضحكت، غير شرعي.
    ···
  9. 10.
    0
    گی‌ها که ملکه آرزو کرده بود به دن
    ···
  10. 11.
    0
    @2 این بود که به
    ···
  11. 12.
    0
    ه قادر به تکلم بود یکی از وظایف آینه
    ···
  12. 13.
    0
    @4 arap dil kurumu çalışanı
    ···
  13. 14.
    0
    allah kabul etsin panpa
    ···
  14. 15.
    0
    @2 gibmiş ama ağır
    ···
  15. 16.
    0
    ن بود که به ملکه اعلام کند که او زیباترین فرد روی زمی
    ···
  16. 17.
    0
    اجازه بدهید به شما بسته دهان، یا هو بی
    ···
  17. 18.
    0
    زمین است
    ···
  18. 19.
    0
    تذكر
    ···
  19. 20.
    0
    رجل الحلو فوكين لدي السلام داخل أنفسنا كيف الخمر كثيرا
    ···